خبر درگذشت عباس کیارستمی خبری نبود که کسی انتظار شنیدنش را داشته باشد؛ اما چندان غیرمنتظره هم نبود. کسانی که در نیمه اول فروردین و در تعطیلات نوروزی چهره تکیده و اندام لاغر شدهی او را بر تخت بیمارستانی در تهران دیده بودند؛ به تجربه، شنیدن خبری بدتر را نیز پیشبینی میکردند. گرچه در بازهی زمانی در حدود سه ماه، اخبار متناوبی از سلامتی و بازگشت بیماری سینماگر محبوب، رسانهها و دوستدارانش را
یکم گالیلهی برشت، برخلاف جوردانو برونویش، حاضر نمیشود خود را فدای چیزی کند که از حقیقت اجرام کیهانی میداند. او وقتی جدیت کلیسا را در برخورد با تضعیف ستارهشناسی بطلمیوسی میبیند ترجیح میدهد تایید کند که خورشید همچنان به دور زمین میگردد و با این تایید برای سلامت خود و باقی دست نوشتههایش از کلیسا تضمین بگیرد. در نمایشنامه برشت هنگام خروج از دادگاه کسی از پیروان گالیله به طعنه به او میگ
شب چهاردهم تیر 95 برای همیشه با یک خبر تلخ در یادها خواهد ماند: سینمای ایران یکی از پرافتخارترین ستارههایش را از دست داد. سرمایهای فرهنگی که چندین دهه نامش با سربلندی فرهنگ و هنر ایرانی گره خورده بود به همین راحتی از دستمان رفت و از این پس باید به جای تبریک گفتن برای موفقیتهای تازهی استاد، در یادبود عظمت و سربلندی همیشگیاش مرثیه سر کنیم؛ و چه سخت است پذیرفتن این واقعیت تلخ که این بار وقتی اس
زیر درختان زیتون (1373) بیشک از تاثیرگذارترین و درخشانترین فیلمهایی است که با محوریت عشق در حافظهی سینمای ایران ثبت و ماندگار شده است. عباس کیارستمی با دوربینی عاری از بازیهای رایج سینمایی، سرشار از نور و حرکت رئالیسم همیشگیاش، همچون یاسوجیرو ازو به اقلیمی سفر میکند که در پسکوچههای پس از زلزلهاش، در فرازونشیب درههای سرسبزش، هنوز واژهی سترگ عشق جاری است. او در لابهلای
عباس کیارستمی حتی با طراحی تیتراژ قیصر نشان داد که به شکلی دیگر به سینما نگاه میکند و اصراری ندارد همرنگ جماعت پیرامونش باشد. اصرارش در نان و کوچه برای در یک نما گرفتن عبور پسرک از برابر سگی که نشسته و از جایش تکان نمیخورد یا استفاده از کودکی که دندانش باد کرده و آن را با دستمالی بسته ولی قهرمان فیلم بهداشت دندان است و مصاحبهاش در قضیهی شکل اول، شکل دوم با آدمهایی که هر یک دارای هویتی خاص در
عباس کیارستمی در طول دوران فیلمسازیاش همواره یک تجربهگرای بزرگ در فرم بوده است. این نکتهای است که احتمالا در نگاه به آثارش از قلم افتاده و شاید ناخواسته به آن پرداخته نشده است. شاید این را بتوان مهمترین خصیصه در کار فیلمسازی دانست که سینمای متعارفی که میشناسیم، برایش کسلکننده بوده است. او نهتنها سودای روایت به هر قیمتی را نداشت بلکه با ایدههای غبطهبرانگیزش راه را بر هر گونه روایت ساده و
خبر درگذشت عباس کیارستمی استاد بزرگ سینما و چهرهی پرافتخار سینمای ایران در عرصههای جهانی، شاید تلخترین خبر سال تا این روزهای نیمهی تیر برای دوستداران سینما باشد. تصور به خاک افتادن کیارستمی بزرگ، چنان دور از ذهن و بعید و محال مینماید که گویی شاهنامه به پایان دوران قهرمانیاش رسیده و فصل مرگ رستم در چاه شغاد است. گویی عباس کیارستمی هم مثل رستم اسطورههای ایرانی قرار نبوده به این سادگ
عباس کیارستمی هنرمندی جامع الاطراف بود که علاوه بر فعالیت در عرصه سینما در زمینه عکاسی،گرافیک، شعر و موسیقی نیز آفرینشهای داشت. عباس کیارستمی شاید تنها هنرمند ایرانی باشد که به طور حرفهای و چشمگیر و نه برای گذران عمر و به صورت تفننی در مواردی به جز سینما نیز خالق بود؛ هر چند نام عباس کیارستمی به درست با سینما گره خورده اما تولیدات دیگر او که در عرصه خارج از سینما بوده نی
وقتی ژان لوک گدار به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان موج نوی فرانسه و یکی از تاثیرگذارترین منتقدان سینما که نوشتهها و کتابهای بسیاری از او یا درباره او به چاپ رسیده میگوید: سینما با گریفیث آغاز شده و با عباس کیارستمی به پایان میرسد؛ یا مارتین اسکورسیزی که با شاهکارهای سینماییاش عباس کیارستمی را نماینده بالاترین سطح هنر در سینما میداند، باید احتمال این را داد که با نابغه
در نوجوانی زمانی که فیلم خانهی دوست کجاست را برای اولین بار دیدم، مسیرم بهعنوان یک فیلمساز روبهجلو بهطور قطعی تغییر کرد. بهسرعت نسخهی ویاچاس فیلمهای کلوزآپ و زندگی و دیگر هیچ را بهدست آوردم و آنها را در زادگاهم در وینستنسلیم در کارولینای شمالی تماشا کردم؛ و این سوال برایم پیش آمد که چهطور میشود زندگی و اتفاقهای معمولی و روزمره را چنین شاعرانه تصویر کرد. آیا سینما میتواند این