و عشق ادامه دارد
زیر درختان زیتون (1373) بیشک از تاثیرگذارترین و درخشانترین فیلمهایی است که با محوریت عشق در حافظهی سینمای ایران ثبت و ماندگار شده است. عباس کیارستمی با دوربینی عاری از بازیهای رایج سینمایی، سرشار از نور و حرکت رئالیسم همیشگیاش، همچون یاسوجیرو ازو به اقلیمی سفر میکند که در پسکوچههای پس از زلزلهاش، در فرازونشیب درههای سرسبزش، هنوز واژهی سترگ عشق جاری است. او در لابهلای درختان زیتون به دنبال پاسخی از طاهره، حسین را مجنونوار، شیفته و سرگردان و شیدا رها میسازد. فیلم با نگاهی مینیمالیستی و در فضایی ناتورالیستی بار دیگر دلمشغولیها و دغدغههای عباس کیارستمی در مواجهه با انسانها، عواطف و جهان پیرامونشان را به تصویر میکشد. این حس دلپذیر عاشقانه و ناب که در سرتاسر فیلم جریان دارد، با روایت مستندگونهی آن از تبوتاب نمیافتد و همهی عناصر فیلم در خدمت ماهیت این روایت ظاهرا مستند هستند و ذرهای از شاعرانگی دلپذیر سینمایی فیلم نمیکاهند. در یک کلام، فیلم روایت عشق است و قصهی دلدادگی.
عشق، زندگی، امید، خیال و واقعیت در این فیلم دستبهدست هم دادهاند تا سهگانهی عباس کیارستمی را با این جمله مُهر پایان زنند: زندگی ادامه دارد، چون عشق ادامه دارد...
زیردرختان زیتون آخرین فیلم از سهگانهی عباس کیارستمی است که در شمال ایران و با دستمایه و بهانهی زلزله ساخته است. خانهی دوست کجاست و زندگی و دیگرهیچ دو فیلم دیگرِ این سهگانهاند. روح عشق در اوایل فیلم و از زمانی که پسربچهها گلدانهای پر از گل را به گروه فیلمبرداری میدهند، با تمهیدی هوشمندانه و نمادین در فیلم دمیده میشود. زیر درختان زیتون فیلمِ تصاویر است و غنی از نماد، اشاره و نشانه؛ فیلم دیالوگ نیست، گو اینکه سرشار از دیالوگهای بهیادماندنی است. روایت عباس کیارستمی ساده و روان است اما پیکرهی این گفتار بر مفهومی نه چندان سهل استوار است. این خصیصهی سینمای عباس کیارستمی است که در پس سادگی فیلمهایش تماشاگر را به چالشی عمیقتر دعوت میکند. سکانس پایانی فیلم که موسیقی چیماروزا تاثیر بصری آن را به اوج میرساند، عاری از کلام بهسان یک تابلوی نقاشی، حسین و طاهره را در قاب زیبای تصویر و در میان درختان زیتون همچون دو لکهی سپید دنبال میکند و حسین را شاد و سرمست از جواب معشوق دواندوان به سوی تماشاگر بازمیگرداند.
فیلم سرشار از نماها و کادرهایی است که با وسواسی نقاشگونه چیدمان و میزانسنبندی شدهاند و این دقت یقینا به پیشزمینهی نقاش بودن عباس کیارستمی نیز بازمیگردد. نماهایی از کوچههای سرسبز روستای کوکر، باغهای زیتون و جادههای زیگزاگ مشهور فیلمساز که بهسان بومی زیبا با تاشهای رنگی و سپید بازیگران فیلم تکمیل میشوند و چشمنواز میگردند. نماهای دونفرهی حسین و طاهره همگی بدیع و درست از کار درآمدهاند، چه آنهایی که در بالکن قدیمی تقلای عشقی حسین را بازگو میکند، چه لانگشاتهایی که او به دنبال طاهره در پی گرفتن «بله» است و چه سایر سکانسهای کارگردان، روستاییان و طبیعت. سکانسهایی که برداشتهای فیلمبرداری بیشمار از نابازیگران را تکرار میکنند، در عین تعدد، به هیچ وجه خستهکننده نیستند. محمدعلی کشاورز در نقش کارگردان فیلم، یکی از بهترین نقشآفرینیهایش را به یادگار میگذارد و سایر نابازیگران محلی، همگی باورپذیر و یکدستند. فیلمبرداری حسین جعفریان و فرهاد صبا، از دیگر نقاط قوت فیلم است که قابهایی تماشایی را تسخیر کردهاند.
در پیش درآمد زیر درختان زیتون، بازیگری که نقش فیلمساز را بر عهده دارد جلو میآید و درحالیکه رودررو به ما مینگرد نام و نشانِ خودش را میگوید. نگاه ما در نگاه او جا میگیرد، درست مثل کسی که پشت سر دیگریست و پا در جاپای او میگذارد و پیش میرود.
حسین به طاهره: اگه جوابت مثبته و نمیتونی بگی، کتابتو یه ورق بزن من میفهمم.