خرید لباس عروس و نظراتی که دل عروس را می‌شکند
در فیلم‌ها، خرید مراسم عروسی یکی از آن تجربه‌های ناب است که با آن لباس‌های بلند زیبا و حضور چند نفر از عزیزان و مشاورینی که همیشه دم دست هستند، در نهایت به آن صحنه‌ی احساسی ختم می‌شود که عروس خوشبخت لباس عروس رویایی خود را می‌بیند و اشک شوق می‌ریزد. اما در زندگی واقعی فاصله‌ی زیادی است میان وارد شدن به مزون برای خرید لباس عروس و انتخاب نهایی آن. اتفاقات جالب و گاه اعصاب خرد کنی در بین این دو صحنه رخ می‌دهد و بیشتر هم آن مواقعی است که همراهان عروس نمی‌توانند جلوی زبان خود را بگیرند و نظر ندهند.
وب‌سایت Goodhousekeeping از چند نفر پرسیده بدترین جمله‌ای که تا به حال یک نفر به یک عروس گفته چیست که جواب‌های این افراد را در زیر می‌خوانید.
باید زیر لباس عروس یک گن لاغری بپوشی
بریتنی می‌گوید، روز عروسی‌ام یک نفر به من گفت، باید زیر لباسم یک گن لاغری بپوشم. فهمیدم منظور او چیست. منظور او این بود که من زیادی چاق هستم.
این لباس خیلی به تو می‌آید به شرطی که 5 کیلو کم کنی
این جمله را یکی از شخصی به نام کیتی گفته. به نظر او اگر این فرد واقعا می‌خواست عروس را خوشحال کند باید پس از گفتن «وای» چیز دیگری نمی‌گفت.
فکر می‌کنی نامزدت از این لباس خوشش می‌آید
یوجینیا می‌گوید، وقتی داشتم به لباس‌های عروس نگاه می‌کردم و فکر می‌کردم کدام را انتخاب کنم، همراهانم مرتب از من می‌پرسیدند، فکر می‌کنی نامزدت از این لباس خوشش می‌آید، یا از این یکی خوشش می‌آید. خوب من می‌خواهم این لباس را به تن کنم. پس من باید آن را دوست داشته باشم. دست آخر هم لباسم را از طریق اینترنت خریداری کردم.
تصمیم داری وزن کم کنی
اِما می‌گوید، همه فکر می‌کردند به‌جای این‌که لباس عروس به اندازه‌ی خودم پیدا کنم، خودم را برای پوشیدن یک لباس تنگ لاغر خواهم کرد.
این لباس به تو نمی‌آید
کیتی، من قبلا در یک مزون دوخت و فروش لباس عروس کار می‌کردم و از شنیدن بعضی از حرف‌هایی که همراهان عروس به او می‌گفتند ناراحت می‌شدم. جملاتی مثل، هیچ وقت تو را در یک لباس بنددار تصور نکردم، می‌دانی، این لباس اصلا به تو نمی‌آید. طوری این حرف‌ها را می‌گفتند که انگار عروس حق ندارد در مراسم عروسی خودش آن طور که دلش می‌خواهد لباس بپوشد.
این لباس خیلی خوب است چون بازوهایت را لاغرتر نشان می‌دهد
کیسی می‌گوید، عمه‌ام گفت، این لباس بدون شانه بازوهای تو را واقعا لاغرتر نشان می‌دهد. عمه جان! واقعا ممنونم که بهترین شب زندگی‌ام را نابود کردی. این را هم بگویم که قد شوهرم 198 سانتی‌متر و وزن او 158 کیلو است؛ اما حتی یک نفر هم حرفی از بازوهای او به میان نیاورد.
هر لباس ترسناکی را که دوست داری بپوش
مگ می‌گوید، ما تاریخ مراسم عروسی را به شب هالووین انداختیم. به یک مزون برای تهیه لباس عروس رفتم تا یک لباس انتخاب کنم. و وقتی فروشنده‌ها از من پرسیدند تاریخ مراسم عروسی چه روزی است و من جواب دادم با دو واکنش مواجه شدم. یا قاه‌قاه می‌خندیدند و هر از گاهی عذرخواهی می‌کردند یا مثل چوب خشک‌شان می‌زد و من را از سر تا پا برانداز می‌کردند. یکی از آن‌ها از من پرسید، چرا خودت را به زحمت می‌اندازی؟ شب هالووین هر لباسی را که دوست داشته باشی می‌توانی بپوشی. دست آخر هم لباسم را از طریق اینترنت خریداری کردم.
بهتر نیست یک لباس آستین‌دار بپوشی تا تاتوهای روی دست‌هایت پیدا نباشد
این جمله را خانم هال گفته. آهای مردم، اگر عروس می‌خواهد تاتوهایش را نشان بدهد جلوی او را نگیرید.
هیچ کس دوست ندارد عروسی با این همه چربی ببیند
دانیالا می‌گوید، دستیار فروشنده به من گفت، اصلا نباید حرف لباس پشت باز را بزنم چون پشتم خیلی چاق است. وقتی اصرار کردم حداقل یک از آن‌ها را امتحان کنم، در حالی که داشت زیپ لباسم را از پشت می‌بست به پشتم زد و گفت، میبینی؟ هیچ‌کس دوست ندارد یک عروس را با این همه چربی ببیند.
ما برای شما هیچ لباسی نداریم
لورن می‌گوید، برای خرید لباس عروس به یک مزون رفته بودم. فروشنده پرسید، چقدر پول داری؟ وقتی گفتم چقدر پول دارم گفت، نه، پولت خیلی کم است و در فروشگاه ما با این پول چیزی به غیر از لباس شنا نمی‌توانی بخری. حتی چند تا از لباس‌های عروس را هم به من نشان داد و گفت، چون بسیار گران قیمت هستند و با مدلی که شما می‌خواهد تفاوت دارند پس به درد شما نمی‌خورند. جالب این‌جا است که وقتی خواستم فروشگاه را ترک کنم شوکه شد و سعی کرد من را راضی کند که نروم.
این لباس کوچک نیست بلکه شما بیش از حد چاق هستید
مگان می‌گوید، به یک مزون مختص لباس عروس رفتم و یک لباس را پرو کردم که برایم خیلی تنگ بود. وقتی به فروشنده گفتم، این لباس خیلی تنگ است جواب داد، خوب، قبل از مراسم عروسی مجبوری وزن کم کنی.
مطمنم نمی‌خواهی که روز مراسم عروسی همین سایز را داشته باشی
سامانتا می‌گوید، در یک مزون طراحی و دوخت لباس عروس مشاوری که آن‌جا کار می‌کرد مرتب به من می‌گفت، مدل لباسی که به تن دارم من را شلخته نشان می‌دهد و باید مدلی را بپوشم که او می‌گوید، فقط به این خاطر که او در این کار متخصص است. هر لباسی را که پرو می‌کردم قبول نمی‌کرد و حتی اجازه نمی‌داد ساقدوش من وارد اتاق بشود. وقتی سایز من را پرسید و من جواب دادم گفت، بسیار خوب، برای روز مراسم عروسی چه سایزی می‌خواهی داشته باشی.
